دلم عجیب خودمو می خوااااد

مثل اون دختری که میدونه عشقش کنارشه اما برای اطمینان خاطر قلبش دم به دقیقه ازش می پرسه موندن قشنگ تره یا رفتن؟

دل من تنگه مثل کوچه باغی که در حسرت بارون نگاهش به آسمونه و امیدشو هرروز آب میده

من دلم تنگ شده 

مثل کسی که حرفی برای گفتن و اشکی برای گریه نداره

دلش میخواد خودشو بزنه به بی خیالی و تمام شهر رو قدم بزنه

اما قلبش مدام بهش یادآوری می کنه که خاطراتت رو بسوزون

من دلم تنگ شده

دلم تنگ اون خاطراتیه که هر شب با احترام و احتیاط هر چه بیشتر زیر و روش می کردم تا تازه بمونه

اما اون خاطرات خیلی بی رحم بودن 

قلب منو صندوقچه خودشون کردند و وقتی یه عتیقه تمام عیار شد به خوبی حق رفتن رو ادا کردند

خاطرات هم پای رفتن دارند

مثل خیلی از آدمای تو قلبم

خاطره دختر با موهای بافته شده و چشمای زیرک .

موهای بافته شده اش حکایت سال های غم و روزهای خوش رو داره

خاطره دلش رو به بودن کنار آدم ها خوش کرده اما لحظه ای خبر نداره که ،که ما دوس داریم کوله بارشو هرچه زودتر جمع کنه و بره

درست مثل فصل تابستونی که من هزاران بار براش آهنگ خداحافظی رو می خونم اما اون سمج تر از این حرفاست و بند کفشاشو شل می کنه و می شینه

خاطره هم برای دل من درست مثل تابستونه 

من دوس داشتم و دلم می خواست خاطره هام برن 

برن از شهر پر از غم دلم

می گن چشمات و صدات و حالِت حکایت سنگینی داره 

سنگینیشو نادیده می گیرم

حال پر از اندوهشو به دلم میذارم

دلم برای خودم وبلاگ عجیب کلمه تنگ شده

کاش با خودم بودم 

کاش وبلاگ خودمو کلمه میدیدم

کاش منتظر تماس و پیام خودم بودم

منتظر دیدن خودم ....

دلم می خواد ساعت ها تو ایستگاه قلبم منتظر اومدن خودم باشم

ای کاش میومدی!؟

خیلی وقته که نیستی

بی صدا رفتی

پای رفتنت رو دوس نداشتم

برگرد خود من

دلم وبلاگ عجیب کلمه برای شنیدن صدای گریه های شبانه ت تنگ شده

دلم می خواد بعد از گریه ببینمت

یادته با خودت هزار قول و قرار می ذاشتی و بعد از اینکه هنوز اشک روی گونه هات خشک نشده بازم به یادش هق هق می کردی

با خودت می گفتی

فردا یه روز دیگه ست

بی خیال اونی که هست و برای دل من نیست 

میشم

اما هرروز تکرار غم رو سر ساعت پریشونی دلت می دیدی

دلم تنگ شده

............